بر باد نوشتم عشق تو
شاید که رسد
به گوش تو
بر باد سپردم آرزوی دیدار تو
شاید که برساند
تو را بر بال خود
بر باد ترسیم کردم
روی ماه تو
شاید که پدیدار گردد
روی ماه تو
بر باد فرستادم
بوسه ای به نگاه دل آرای تو
شاید که بیاورد
بوسه دلنشین تو
( دل آرا شرکاء )
The female poet of Delara Shoraka
شاعر زن دلارا شرکا
delara sh ,
گرمای دست تو را حس کردم
و افسونگریت را فهمیدم
عشق تو غریب تر
و شگفت آورتر از
عجایب هفت گانه
مرا آواره کردی
در هفت شهر عشق
دل آرا
همچنان مسرور است
به آن نگاه
و گرمای جاودانه
( دل آرا شرکاء )
محو تماشای توأم
تویی که در راستای زمانم
بنشسته ای خوش
گو غم غریبی و غربت
از توست ، از آن
برکت توست
( دل آراشرکاء )
تو را ناگهان دیدم و پسندیدم
آن نگاه زیبایت را
آن شور و عشق و مستی را
دیدم و پسندیدم
ناگهان دل آرای قلبم شدی
تو شدی مونس شبهام
( دل آرا شرکاء )
مایوس آن زمان نباش
که تو را عاشقانه خواهم
من تو را همره
و هم دیوانه میخواهم
تو را
و آن تنگ نظری هایت را
دیدم و باز
دیوانه وار میخواهمت
( دل آرا شرکاء )
جلوه ای کرد رخ شیرین
چون قندت
همی آشفت ، گیسویت
هم گفت
از آن رخ سیمینت
از آن زیبایی بی مثالت
از آن نغمه شیرینت
از آن تمثیل دلربا یت
( دل آرا شرکاء )
ویدیو شعر بسیار زیبای بی قرار
من و تو بودیم
در آن دیار
من عاشق و تو بی قرار
تو به گرمای تابستان
تو به عشق زمستان
تو به آن ناله شبانه
( دل آرا شرکاء )
تو را در رویا یا حقیقت میبینم
تو را در آن جاده بی انتها میبینم
آغوش غریب تو را
بر لب صحرا می بینم
از آن محال دل بریدم و اندیشیدم
بالهایم کجاست من بی تو میمیرم
( دل آرا شرکاء )
هم جاریست بر لبم
آن نغمه های شیرین تو
در آن چکاوک دل کند آواز
رخ سیمین توست در دلم پیدا
نازنینم امروز عشق تو
جاری شد
در نغمه های شیرین دل آرا
( دل آرا شرکاء )
خوشا آن دمی که دل
از آن یار باشد
خوشا آن لحظه موعود
خوشا آن لحظه تیر رس
و آن چاشنی تاروپود
تو در جواب آیی
تو در رکاب آیی
تو در آن لحظه موعود
خوری سوگند جاودانه
تو در آن جام مینا بنگری
و از هستی خویش بدانی
( دل آرا شرکاء )
وقتی تو اون لحظه بی تابی میکردی
وقتی که تو اون لحظه نشسته بودی
بر روی صدف جواهر نشان هستی
تو شاه نشین نشین شده بودی
در آن رویای محال هستی
تو و اون لحظه دیدار تو
مرا شاد و مسرور کرد
( دل آرا شرکاء )
دل زشوق
دیدار تو
پرگشود
هم از آن آشیانه
ره بپیمود
دل زتمنای دیدار تو
( دل آرا شرکاء )
آخه تو از کدوم ستاره ای
که اندر دل دیوانه ام
هم آشیانه ای
که از شوق دیدار تو
سرمستم
همچون عروسی
به گردا گرد تو
گردم گردم
تو اندرون دل
خانه ای
( دل آرا شرکاء )
هنگامی که
معشوق رخ بگشاید
در آن عجب و تعجب آید
که آن همه آشتی
از چیست ؟
( دل آرا شرکاء )
ای رطل گران
از خواب گران
خیز خیز
ای تشنه به دیدار پدر
از آن هیاهوی ایام
خیز خیز
ای زندگی ،
ای تابندگی
( دل آرا شرکاء )
سوگند به عشق
و به هر آنچه
در هستی ست
سوگند به نیلوفر آسمانی
و به آن شور و شعف رویایی
سوگند به آن
ماهتاب و روز تنهایی
( دل آرا شرکاء )
امشب باز من تنهام
همچون هزار سالی که گذشت
خنده های من کو
شادی و لبخند دل آرا کو
باز من تنهام
و میدانم روزی از آن افق
همیشه تنهایی خواهی آمد
با سرود دل آنگیز رویاهام
( دل آرا شرکاء )
امشب سرمست ترین دختر دنیام
امشب تنها تو هستی در رویام
رسیده است ولنتاین من و تو
شویم هم مونس و دل آرای هم
شب عشاق بی قرار است امشب
دل من وفادار است تا ابد به تو
( دل آرا شرکا ء )
امروز روز تولد توست
روزی از روزگار نوست
امروز با صد هزار نغمه و امید
تو را میبینیم
تو را میشنویم دل آرا
شمع محفل ما
تولدت مبارک
تولدت مبارک
( دل آرا شرکاء )
اشعار منتخب از بانو دل ارا شرکاء
شعر گرفتار
ما در آن بینهایت افکار
ما در آن بینهایت
دل مشغولیت ها ، گرفتار
تو باز کن بند اسارت
مغز از افکار پریشان
تو بیا با افکار دل آرا
( دل آرا شرکاء )
شعر دفتر عشق
بیا و بنواز از دیار عشق
بنواز از دیار سوسن و ریاحین
از آن باغ گل شب بو
از آن دفتر عشق دل آرا
( دل آرا شرکاء )
اشعار دوست داشتنی از خانم دل ارا شرکاء
من و آن دریچه امید
من وپایان بطلان پریشانی
و آن شیرینی دیدار معشوق
من و صدای دل آرای محبوب
( دل ارا شرکاء )
مرا هم نفسی ست در دیار یار
مرا مرحمی ست در کنار یار
مرا پایان دلواپسی ست در آغوش یار
مرا آرامشی ست دروجود دل آرای یار
( دل ارا شرکاء )
سروده هایی دل انگیز از بانو دل ارا شرکاء
شعر نوای آهنگین
ز توشه اش برگیر آن می دامنگیر
همی آه مکن نرنجان جان خود
همی از دلواپسی ها برهان جان خود
هم جگر خود مخراش از آن صانحه
و آن زخم مانده بر دل ریش
هم بشنو از نوای آهنگین دل آرای خویش
( دل ارا شرکاء )
شعر ناز غزاله
بین زیبایی آن ستاره
بین قشنگی و ناز غزاله
بین آن عظمت هستی
بین آن دیبای اطلس
و آن نارنجستان دل آرا
( دل ارا شرکاء)
دو شعر محشر از خانم دل ارا شرکاء
تو چِت شده
تو که ماهی
تو که همرنگ
گلهای دل آرایی
بِدرآ از این غم و آه
تو بیا در جمع
دوستان دل آرا
( دل ارا شرکاء )
تو آن شهر آفاق بینی
و آن رسم خراب
تو گلایه کنی از آه ستم سوز
آن بازارچه دنیا
تو به مقصد رسی
به رسم آن تک ترنم گلها
( دل ارا شرکا )