شعر عاشقانه کوتاه
دلارا شرکا
شب است و چشمان من
مانده به راه
شب است
و دل من پر انتظار
شب است
و تپش های قلب من
میزند بی شمار
شب است
و رسیده است
لحظه دیدار دل آرای یار
( دل آرا شرکاء )
تو هم درآخر راه
تمام دلبستگی ها
و دلتنگی هایت را
می سپاری بر باد
و نگاه کنی بر ما
و در آن تالاب روزگار
در آن جولانگه روزگار
برسی با صداقت افکار
( دل آرا شرکاء )
امروز لبخند دل آرای پیروزی
نقش بست بر لبانم
آن هنگام که دیدم
نگاه پر تمنای تو را
تو پَر میکشیدی
برای آن لبخند دل آرای من
( دل آرا شرکاء )
آسمان پر ابر است
و دل من می خواهد
یک دوست
دل من یاری می خواهد
از جنس گل یاس
تو برس بر من
از آن راه دور و نزدیک
تو جویا شو احوال دل آرا
ای دوست
( دل آرا شرکاء )
شاعر زن ایرانی دلارا شرکا
گرمای دست تو را حس کردم
و افسونگریت را فهمیدم
عشق تو غریب تر
و شگفت آورتر از
عجایب هفت گانه
مرا آواره کردی
در هفت شهر عشق
دل آرا
همچنان مسرور است
به آن نگاه
و گرمای جاودانه
( دل آرا شرکاء )
ویدیو شعر بسیار زیبا از بانو دل آرا شرکا
Delara shoraka
nghvh a
delara sh
n;gli svhdkni svhda
ahuv ck hdvhkd
auv uharhki ;,jhi